جدول جو
جدول جو

معنی نواله خور - جستجوی لغت در جدول جو

نواله خور(رِ خوا / خا)
نواله خوار. روزی خوار. ریزه خور. رجوع به نواله خوار شود
لغت نامه دهخدا
نواله خور
روزی خوار، وظیفه خور
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ شُ دَ)
لقمه خوردن:
گوینده چو دید کآن جوانمرد
بی دوست نواله ای نمی خورد.
نظامی.
مجنون که ز نوش بود بی بهر
می خورد نواله های چون زهر.
نظامی.
رجوع به نواله شود، نصیب بردن. لفت ولیس کردن. حیف ومیل کردن:
نز هیچ عمل نواله ای خوردم
نز هیچ قباله باقیی دارم.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
ریزه خوار:
ای بر سر خلق سایه گستر کرمت
کونین نواله خوار خوان نعمت.
(از حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(نَ لَ / لِ خوا / خا)
ریزه خواری. عمل نواله خوار. رجوع به نواله خوار شود:
بر قیاس نواله خواری تو
ناید از من سپاسداری تو.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 146 هزارگزی شمال باختر لار در دماغۀ کوه فلات دنک واقع شده و 17 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَ لَ / لِ بُ)
کارد. (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی). سکین. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(رَزَ)
نواله برنده. (برهان قاطع). حامل نواله. (فرهنگ فارسی معین). کسی که توشه و آذوقه می آرد. (ناظم الاطباء) ، ریزه خوار. روزی خور
لغت نامه دهخدا
تصویری از نواله بر
تصویر نواله بر
برنده نواله حامل نواله. کاردسکین
فرهنگ لغت هوشیار